گاهی با خودم فکر می کنم شعله های شومینه های خونه های قدیمی اگر زبون حرف زدن داشتن چه دعوا هایی که به راه نمی افتاد. فقط خودشون می دونن که چه آتیشی سوزوندن . چه عکس ها و نامه ها و خاطره هایی رو خاکستر کردن. من می گم آدم تا به بن بست نرسیده باشه گذشته ها و امروزش رو دود نمی کنه و نمی فرسته هوا. وگرنه مثلاً یه عکس دسته جمعی فامیلی وسط کوهپایه های دماوند از بین بردن داره؟! مگه اینکه یکی دو نفر باشن تو اون عکس که با زخم زبون های شون یه طایفه رو نصف کرده باشن. اما نامه هایی که دوران دوستی یا نامزدی نوشته شدن چطور؟ «این جا هوا سرد شده، آنجا چطور؟ مراقب خودت باش. هنوز گلی را که روز اول به من دادی را یادت هست؟» این ها آتیش زدن داره؟؟ یا همون عکسی که چهار بار پشت سر هم گرفتیم و تو گفتی یکی دیگه بگیریم اونجا روسریم صاف نبود، اینجا چشام بسته افتاده و من گفتم من تو رو حتی با روسری کج و چشمهای بسته هم دوست دارم. شاید هم آتیش زدن داره !! اگه یه نفر دیگه همون آدم سابق نباشه.

اصلاً همه ی اینها رو که بذاریم کنار، من شومینه رو به خاطر سوزندن نقاشی های اون دفتری که روش نوشته بود «کلاس چهارم دال» نمی بخشم. همون دفتری که پر بود از خورشید سیاه و درخت بنفش و آسمون صورتی. 



#همین


پ.ن: عنوان از ترانه آتش بزن از کیان مقدم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ثبت شرکت در کرج | هزینه ثبت شرکت در کرج دوربین های دیجیتال بنر و چاپ تخصصی وبلاگ رسمی رودابه قایدرحمتی بهترين کسب و کار اينترنتي سالم باش نمونه سوالات آمادگی استخدامی علوم پزشکی گلستان 1398 Sean